کوچه های باران خورده

ساخت وبلاگ
در جوار نیلی خزردر پناه جنگل انبوهدر حصاری از کوهبا درختانی پر از شکوفه هایبهار نارنجایستاده سبز سبززیر چترآبی آسمانلنگروددر مزارع شالی****من یک شاعر معمولیمدر شمال به دنیا آمدمدرجنوب با او حرف میزنمدر شرق با خودم راه میرومو در غرب به خوابش میرومچقدر دور از همیمچقدر دور از هم ...بخاطر همین استکه حرف کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 245 تاريخ : جمعه 2 تير 1396 ساعت: 0:26

اینکه دیگر دوستم‌نداری رافقط این را من میدانم و تو ...ای واژه ها چه حالیشان میشوندکه تو دوستم نداریآنها می آیند که از تو بنویسندو هی سر به سرم بگذارندانها چه میدانند که تو دوست داشتنم را دیگر بلد نیستی   آنها می آیند تا داغ مرا تازه کنندآنها نمیدانند اما میدانند آزار دادن یک مرد چگونه است   اصلا این کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 261 تاريخ : جمعه 2 تير 1396 ساعت: 0:26

عشق رها شدن است نازنینم... هر انسانی عاشق رهایست نمیدانم...! نمیدانم شاید عاشق شده باشی که از من رها شده ای ... اما میدانم روزی تمام شعرهایم راخواهی خواند و با هر ضجه ام مویه خواهی کرد این را من نمی گویم تجربه می گوید ... همان تجربه و بی مهری که تورا عاشق کرد تا از من رها شوی‌ و پرواز کنی به سوی عاش کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 258 تاريخ : جمعه 2 تير 1396 ساعت: 0:26

باز ثانیه ها اسم توراجار می زنندتیک دقایق هرشب تو راتکرار می زنند ساعت و فاصله یاد تونوای مرغ شببه هوای نگاه تو در دل منتار می زنند قربانی شب شعرشدمدر چشمان توبه همه خاطره ها پرچمبیدار میزنند سکوت مانده در عقربه هاکه نمی چرخندنکند در تو اسم -مرا- دارمی زنند! کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 264 تاريخ : جمعه 2 تير 1396 ساعت: 0:26